Sonntag, 7. Februar 2010
متکی در کنفرانس مونیخ
حضور حاج منوچ متکی در کنفرانی امنیتی مونیخ و برخورد دولت‌مردان شرکت‌کننده با وی، تُفی بود سر بالا و سیلی دیگری بود بر چهره کریه رژیم، که همه کارهایشان از روی حقه و دغل است و اصولا مردم دنیا را خر حساب کرده‌اند.
حرف‌های بی‌سر و ته متکی، سعی در توجیه دوز و کلک‌های اتمی‌ رژیم و در نتیجه بی‌اعتمادی جهانی به حکومت آخوندی چنان واضح و آشکار بود که (گیدو وستروله) وزیر امور خارجه آلمان، در مقام میزبان این کنفرانس، حتا خود را ملزم به عُرف دیپلماسی و رعایت اصول مهمان‌داری ندید و برخوردی بی‌ادبانه و غیر دیپلماتیک با وزیر خارجه ایران داشت.
من که در مبل نشسته بودم و این صحنه منزجر‌کننده را مشاهده می‌کردم، یک‌بار دیگر با تمام وجود از ایرانی بودن خویش خجالت کشیدم و از خود ‌پرسیدم: آیا این موجودات بو گندو نماینده وطن‌ من هستند؟ ایران به‌کجا رسیده است؟
*
به‌یاد می‌آورم کنفرانس‌های پیشین مونیخ را که کمال خرازی سعی داشت با بوسه‌زدن بر گونه‌های (یوشکا فیشر) وزیر خارجه وقت آلمان، مشکل اتمی آخوندی را با ماچ و بوسه حل کند. و این در حالی بود که ( فیشر) سعی داشت از دست وی و بوسه‌هایش بگریزد و خرازی برای زدن بوسه سوم، با لبان غنچه‌شده به‌دنبال او می‌دوید.
*
(گیدو) وزیر امور خارجه فعلی آلمان نیازی به‌فرار از دست متکی و بوسه‌هایش نداشت.
او دوست و شریک زندگی‌یی دارد که خیلی جوان‌تر، فهمیده‌تر و شیک‌پوش‌تر از منوچهر متکی است و ریش‌اش را هم سه‌تیغه می‌زند. انشاالله به پای هم پیر بشوند(تصویر).
ولی گویا همین امر به‌داد (گیدو) رسید، که از بوسه‌های حاچ منوچ و از خارش ریش جوجه تیغی‌اش در امان بماند. حاج منوچ مصاحبه‌ای نیز ترتیب داد که سیل خبرنگاران، با دوربین و کامرا دورش جمع شده بودند، و بی‌هوده انتظار می‌کشیدند تا او حرفی در ادامه صحبت احمدی نژاد، مبنی بر توافق با غرب بر َسر غنی کردن اورانیوم، یا تعویض سه درصدی با بیست درصدی بزند.
حاجی، که طرز لم دادن‌اش روی مبل نشان می‌داد شق‌القمر کرده است و لابد پیش خود می‌گفت: نونم نداره اشکنه، گوزم درختو میشکنه، دنیا را صاحب نبود و از مورد توجه‌ قرار گرفتن و مرکز ثقل بودن لذت می‌برد، نیم‌ساعت وراجی کرد و در نهایت هم هیچی نگفت.
این‌ موجودات واقعا از درک این حقیقت عاجزند تا بدانند چه خطری جهانی مملکت ما را بر سر همین لج‌بازی اتمی آخوندی تهدید می‌کند.
در نشست‌اش با رئیس ژاپنی آژانس بین‌المللی اتمی چنان با زبان چینو وی و زبون زرگری آخوندی حرف زد، که رئیس آژانس بی‌چاره پس از اتمام نشست گیج و منگ عاجزانه گفت: «من هیچ نفهمید این چه گفت؟ من فکر کرد این مردک هست از بیخ عرب».
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh
Mittwoch, 3. Februar 2010
حکم اعدام به‌اتهام «انگیزه»
حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضاییه... اعلام کرد که «۹ نفر دیگر نیز به زودی اعدام خواهند شد». به گفته او، این افراد «با انگیزه براندازی نظام در اغتشاشات حضور یافته‌اند».
=====
در کشورهای دموکرات و آزاد، آن‌جا ‌که ملحدین و کافرین و مشرکین و خاج‌پرستانِ ختنه نکرده رحل اقامت افکنده، روزگار می‌گزرانند، اقشار مردم ِبی‌نماز هر چهارسال، بعضا با انگیزه براندازی‌(نرم)، درانتخابات شرکت می‌کنند و رأی‌شان را به صندوق می‌ریزند. کسی هم رأی آن‌ها را به‌نفع این کاندید یا آن کاندید نمی‌دزدد.
مردم دولتی را، که به‌عمد یا به‌سهو، پاسخگوی نیازهای آن‌ها نبوده است و بر خلاف قول و قرار‌های داده شده به‌رضایت ملت عمل نکرده‌ است با رأی خود کنار می‌زنند.
مضافا این‌که برای شرکت در این انتخابات و رسیدن به‌مقصود، اعلامیه پخش می‌کنند، جلسات حزبی و غیر حزبی ترتیب می‌دهند، تظاهرات بر پا می‌کنند، سخنرانی می‌کنند، چه می‌کنند چه نمی‌کنند ... سر انجام اگر دگراندیشان و اپوزیسیونی‌ها در انتخابات پیروز شدند، دولت قبلی با سلام و صلوات کنار می‌رود و جایش را به حزب مخالف می‌دهد.
تا چهار سال دیگر روز از نو روزی از نو.
نمونه کامل این نوع دموکراسی و آزادمنشی را در اروپای غربی، در آمریکای شمالی و در اسراییل می‌بینیم، که آن یکی حدود دویست سال و این دیگری چیزی حدود شصت سال بیش از تشکیل‌شان نمی‌گذرد ولی مظهر دموکراسی و آزادی شده‌اند.
و این برو بیا‌ های سیاسی و این تغییر و تحول‌های حزبی و این آمد و شد‌های دولتی به‌راحتی و به‌بهترین نحو، در آن‌ دیار صورت می‌گیرد و آب هم از آب تکان نمی‌خورد! نه کسی را اعدام می‌کنند و نه کسی به‌زندان می‌افتد. نه کسی را شلاق می‌زنند و نه کسی را دواخور می‌کنند، مُفسد فی‌الارض و فی‌الهوایی هم تو کار نیست! شگفتا ...!
رمز کار در چیست؟ اشکال کار در کجاست؟ آن‌ها چه دارند که ما نداریم؟ آنها چه می‌کنند که ما نمی‌کنیم؟
دوتا جوان می‌روند تو خیابان و داد می‌زنند ما این دولت را نمی‌خواهیم. می‌گویند دولت‌مردان فعلی به‌قولی که داده‌اند وفا نکرده‌اند، سهل است، این‌ها ما را به‌بَند می‌کشند، ما را می‌کشند، بیت‌المال ما را مفت و بی‌پروا به‌بیگانگان حاتم بخشی می‌کنند. یا خود واقوام و فامیل‌شان به‌غارت می‌برندد و برای روز مبادا در زینبیه سوریه و یا در کانادا پس‌انداز می‌کنند. نه حسابی توی کار است و نه کتابی.
ما می‌گوییم ما هم مثل بیش‌تر مردم دنیا انتخابات آزاد می‌خواهیم! آزادی بیان می‌خواهیم، حق آزاد‌زیستن می‌خواهیم.
اما به‌جای گوش‌دادن به‌حرف‌هایمان، می‌گیرند و ما را اعدام می‌کنند. می‌گویند شما با انگیزه براندازی به خیابان آمده‌اید.
گیرم این‌طور باشد؛ آیا سزای من که اعتراض‌ام را در تظاهرات خیابانی نشان می‌دهم، زور و چپاول شما را تحمل نمی‌کنم مرگ است؟ راه دیگری که برای اعتراض برای من باز نگذاشته‌اید. مملکت ارث پدر شما نیست. وطن من هم هست. هرچند خود بی‌وطن‌اید.
*
مگر آن زمان که شما خود به نارسایی‌های رژیم گذشته اعتراض داشتید و به‌خیابان می‌ریختید کسی شما را به‌خاطر حضور در خیابان و به انگیزه بر اندازی زندانی کرد؟ اعدام کرد؟ کسی شما را کشت؟ کسی با بطری اسلامی نوازش‌تان داد؟ باتوم تو ماتحت مقدس اسلامی‌تان فرو کرد؟
حرف نزنیم چون اسلام را داریم؟
کاری کرده‌اید و می‌کنید که پس از فروپاشی‌ حکومت‌تان حتا یک نفر هم از شما را زنده نگذارند.
دانشجوی بیست‌ساله‌ای را به محاربه با خدا متهم می‌کنید. خاک بر سر آن خدایتان که که یک بچه مدرسه‌ای هم می‌تواند به جنگ‌اش برود.
من که دل‌ام برای شما و برای اسلام عزیزتان نمی‌سوزد.
*
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh
Sonntag, 31. Januar 2010
از حسین شریعتمداری تا احمد جنتی ...
هرچند چهار هفته‌ای‌ست که از عاشورای حسینی می‌گذرد و این روز و پی‌آمدهایش به‌ظاهر به‌تاریخ پیوسته‌اند، ولی در کیهان چاپ تهران هنوز «کُلّ یوماٌ عاشورا» است.
حسین شریعتمداری، معروف به حسین بازجو، هنوز امام حسین مظلوم را، دستِ‌کم روزی یکبار برای استفاده ابزاری از قبر بیرون می‌‌کشد، سرش را به‌سود رژیم اسلامی با قلم می‌برد، بر نیزه‌اش می‌زند و دو باره به‌خاک‌اش می‌سپرد. تا روز دیگر بازی «حرمت‌شکنی» را مجدا تکرار کند
حتا یزید‌ابن معاویه نیز چنین نکرد، آن‌چه را که حسین شریعتمداری و اعوان و انصارش به‌قصد اثبات بی‌دینی مردم مسلمان ایران با امام حسین می‌کند.
برای کوبیدن مخالفین نظام‌، کاری بر َسر اولاد پیغمبر و اهل بیت‌اش آورده‌اند، که شهادت‌طلبان وطنی و بمب‌گذاران فلسطینی را از هرچه شهادت طلبی و شهادت‌جویی‌ست دل‌زده و بیزار کرده‌اند و شیرینی شربت شهادت را به کام‌شان تلخ نموده‌اند.
قضیه از چه قرار است؟
در عاشورای امسال مردم برای مخالفت با زورگویی‌های یزید زمان به‌خیابان‌ها ریختند. این‌بار نگفتند رأی من کجاست؟ گفتند مرگ بر دیکتاتور.
اوباش مزد بگیر ولایت، مجهز به‌انواع اسلحه سرد و گرم، ریختند به‌جان مردم. امت جنگ دیده با یک پاتک، مزدوران رژیم را احاطه یا مجبور به‌فرار کرد، آن‌هایی را نیز که به‌چنگ مردم افتاده بودند، خلع سلاح کردند و گفتند: یک «مرگ بر خامنه‌ای» بگو و گورت را گُم کُن و برو پی کارت.
در بحبوحه این بگیر و ببندها و در گیر و دار فرار بسیجی‌ها و تعقیب‌‌شان توسط مردم، تعدادی از تظاهرکنندگان، به‌قصد تشویق دوستان‌ و یاران‌، شروع کردند به کف‌زدن و سوت کشیدن و خندیدن. و هو‌کردنِ آن عده از مزدورانِ رژیم که فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند. همین امر سبب شده است تا ذوب‌شدگان کیهانی این شوخی بچه‌ها را با بی‌شرمی تمام بهانه قرار داده و بدون استثنا، هر روز خدا با سفسطه و دروغ اعلام کنند که مردم برای شهید‌شدن امام حسین کف می‌زده‌اند و سوت می‌کشیده‌اند و به‌اصطلاح شریعتمداری هتک حُرمت می‌کرده‌اند. و خود با این لجن‌پراکنی‌ها توهین به مقدسات مذهبی مردم می‌کنند.

من به‌یقین کم‌تر انسانی را دروغگوتر، عوام‌فریب‌تر و سفسطه باز‌تر از گردانندگان کیهان تهران دیده‌ام. مرز وقاهت و قباهت و بی‌شرمی را، در امر مردم‌فریبی و خبر‌رسانی دروغین، دریده‌ و برباد داده‌اند.
این‌ها نه در مکتب «ماکیاول» که در آغوش شیطان درس بی‌وطنی و پررویی آموخته‌ و شیر از پستان‌ اعجوبه وقاهت مکیده‌اند.
*
نمونه دیگر این دغلبازان و شیطان‌پرستان شیخ احمد جنتی،‌ امام‌جمعه موقت تهران است، که به‌جای دعوت امت اسلامی به پرهیزاز گناه و پیروی از تقوا، از منبر و از تریبون نماز جمعه خُطبه آدم‌کشی می‌خواند و به قاتلین دو جوان مملکت، ناز شصت می‌گوید و مسؤلین را به‌کشتار بیش‌تر مردم ترغیب می‌کند. و ارباب‌ او سیدعلی، که با کوچک‌ترین بهانه فریاد وا اسلامایش به‌عرش بلند است، دم بر‌نمی‌آورد.
بازهم بگویید پس از پیروزی ملت این‌ موجودات باید بخشوده شوند.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh
Freitag, 29. Januar 2010
22بهمن، روز تعیین تکلیف؟
حضرت آیت الله العظمی علی خامنه‌ای، رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی در دیدار با صد‌ها میلیون نفر از مردم استان مازندران، از جمله مردم آمل و بابل و زابل و کابل، فرمودند: «در 22بهمن مردم حضور، آمادگی و سرزندگی خود را همچون گذشته نشان خواهند داد».
آری ... اگر چماق‌بدستان و آدمکشان جنابعالی بگذارند ...
*
مصطفی محمدنجار وزير كشور نیز، با الهام از گفته‌های مقام معظم رهبری و با اشاره به در پيش بودن راهپيمايي 22بهمن تاكيد فرمودند كه: «سيل خروشان ملت در اين روز به صحنه خواهد آمد و معدودي فتنه گر در برابر اين اقيانوس مواج، قطره هم نيستند».
کذا ...!
*
فرمایشات مقام رهبری و تأکید وزیر محترم کشور بر مشارکت گسترده مردم در تظاهرات 22بهمن، حجتی‌ست بر سران جنبش و فراخوانی‌ست برای زنان و مردان ایرانی و برای هرکس که جان‌اش از بیدادگری‌های رژیم خداجوی! ایران‌ستیز اسلامی به‌لب رسیده است، نا بدون درخواست تقاضا و اخذ مجوز از دولت یا انتشار اطلاعیه، نامه و بیانیه‌ای از سوی سران فتنه! با حضور انبوه خویش در خیابان‌ها، به رؤیاهای رهبر و به آرزوهای‌ سران رژیم، پاسخ مناسب داده؛ مشت محکمی بردهان منکران تقلب در انتخابات بکوبند. چه بسا شرکت در این تظاهرات حضوری سرنوشت‌ساز بشود.
*
نگذاریم آرزوی رژیم در برگزاری 22بهمنی حکومتی و گره‌زدن آن با تظاهرات سفارشی نهم‌ دی، به‌قصد مشروعیت‌طلبیدن از جهان، عملی بشود.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh
Montag, 30. November 2009
درد دل
گفت: عمه‌ پیرم از تهرون تلفن کرد و گفت: در بحبوحه تظاهرات خیابانی رفته بودم خرید. وسط تظاهرات گیر افتادم. چند برادر بسیجی با باتوم و چماق به‌جونم افتادند هرچه گفتم نامسلمونا من رهگذر هستم می‌روم خرید! گفتند: غلط کردی، گمشو. گفتم من بجای مادر شما هستم چرا توهین می‌کنید؟ چماقی توی سرم زدند و گفتند فضولی موقوف! شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل که نمی‌دهی، دستمال سبز هم سرت کردی؛ نکنه مثل موسوی و کروبی ضد انقلاب هستی. آن‌قدر مرا زدند که بی‌هوش شدم. نمی‌دانم کدام پدر‌آمرزیده مرا برده بود بیمارستان. اونجا به‌هوش آمدم و چند روزی بستری بودم.
دیشب شنیدم آیت‌الله منتظری گفته این کتک زدن‌ها خراش برمی‌داره "دیه" داره "شتر" داره.
بگید خراش چیه؟ اینها به‌قصد کشت می‌زنند، سر من شش تا بخیه خورده! بگید من دیه‌ی شتر را می‌خواهم اینجا تو تهرون چی‌کار؟ شتر چی به‌درد من می‌خوره؟ من شکم خودم و بچه‌های یتیم‌ام را نمی‌تونم سیر‌کنم علف از کجا برای شتر گیر بیاورم؟
گفت: تو را خدا من که دسترسی به آیت‌الله منتظری ندارم تو را به حضرت عباس یه‌چیزی تو وبلاگت بنویس از آقای منتظری یپرس منظورش از شتر و دیه شترچیه؟ بگو ما شتر نمی‌خوایم؛ شّر این حکومت از خدا بی‌خبر را از سر ما کم کنید!
*
گفتم: آقای کروبی هم در تماس با تلویزیون هلند، شاه را "خبیث" خوانده است. من نه در سابق سلطنت‌طلب بوده‌ام و نه اینک هستم. اگر هم انتخابات آزادی صورت بگیرد جمهوری ضد آخوندی را می‌طلب‌ام. سلطنت و آخوند همیشه دست در دست هم داشته‌اند. محمدرضا شاه دموکرات نبود خیلی هم بی‌هوده در امور دولت و حکومت دخالت می‌کرد، اگر در زمان او اپوزیسیون سالمی در مملکت پا گرفته بود ما اسیر آخوند انحصار‌طلبِ زورگو و بی‌وطن نمی‌شدیم
. این از گناهان‌اش. اما شاهان پهلوی از حق نگذریم کارهای مفیدی هم کردند. اگر همین ارتش را نساخته بودند صدام در همان آغاز جنگ تا فیها خالدون آخوندها پیش می‌رفت.
ضمنا آقای کروبی بگوید در زمان شاه چند تا آخوند را بردند تو زندان و چوب و بطری تو ماتحت‌شان فرو کردند، که اینک او را خبیث می‌نامد؟
اگر به زعم آقای کروبی شاه خبیث بود پس چه لقبی شایسته آخوند خامنه‌ای است؟
*
گفت: یکی از اصول‌گرایان در رابطه با تقلب مقام معظم رهبری در انتخابات گفته است:
«حفظ دولت نهم مهمترین وظیفه‌ی علاقمندان انقلاب است. وقتی رضایت خدا در میان باشد هیچ چیز دیگری مهم نیست. باید به شکلی عمل کنیم تا رضایت خدا تأمین گردد، حتی اگر اکثریت مردم گمراه باشند و صلاحیت خویش را تشخیص ندهند».
پرسید: تو چه‌چیزی از این حرف‌ دستگیرت می‌شود؟ مثلا چه کسی تشخیص می‌دهد رضایت خدا کجاست و در چیست؟ و چه چور و به چه شکلی باید عمل‌کرد تا رضایت حق تأمین شود؟ چرا باید گفت اکثریت مردم می‌توانند گمراه باشند تا ‌حدی که نتوانند صلاحیت خویش را تشخیص بدهند؟ مگر امام‌شان نگفت « میزان رأی مردم است»؟
گفتم: فقط ولی فقیه است که تشخیص می‌دهد رضایت خدا کجاست و در چیست؟ و در رابطه با این سؤال ‌که چه جور باید عمل کرد تا رضایت باریتعالی تأمین گردد خیلی ساده است! باید جوانان مملکت، دختر و پسر را برد کهریزک و پس از تجاوز یا قبل از تجاوز چند بطری و باتوم تبرّک‌شده از طرف رهبر تو ماتحت‌شان فرو کرد، بعد هم تقصیر ها را به‌گردن آمریکا و اسراییل اند اخت. مطمئن باش نه تنها رضایت خدا تأمین می‌گردد بل‌که عزت و احترام اسلام هم ارتقاء می‌یابد و معنویات امت اسلام عظمت پیدا می‌کند.
*
گفت: ....
گفتم: نه ... دیگه بس است مطلب طولانی می‌شود کسی نمی‌خواند....
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh
Sonntag, 29. November 2009
مصاحبه با سید ارتشبد علی خامنه‌ای
سؤال: جناب آقای خامنه‌ای، ضمن تبریک و تسلیت به‌مناسبت شهادت مبارز نستوه جناب پروفسور دکتر علی کُُردان، در اخبار آمده بود که یکی از معصیت‌های کبیره‌ی آقای احمد زید آبادی، روزنامه‌نگاری که محکوم به شش سال زندان، پنج سال تبعید، خفقان و دهن‌دوختگی مادام‌العمری شده است، این است که وی در نوشته‌اش شما را فقط با نام
«مقام رهبری[ + ]» و نه با ‌عنوان "مقام معظم رهبری" مخاطب قرار داده است.
شما اینک از نظر شرعی آیة‌الله العظمی، مجتهد جامع‌الشرایط (*)، ولایت مطلقه فقیه، رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی ایران و جهان، نماینده رسول خدا (صلواةآلله علیه) روی زمین، جانشین و قائم مقام امام زمان، مهدی موعود (عّجل‌الله تعالی فرجه)، ایضا امام‌جمعه دائمی تهران و از نظر عُرفی فرمانده کل قوا هستید. لطفا بفرمایید ما اکنون شما را با کدامین عنوان خطاب کنیم تا گرفتار گوریل‌های حزب‌اللهی حکومت نشویم؟
.آیت‌الله خامنه‌ای: یسم‌الله الرحمن‌الرحیم. الصلواة و َالسّلام علی عبادِ‌الله‌الِصالِحین و بهی نَستعین و لَعنتُ‌الله علی قُوم‌الظالمین وَالسلامُ علی سیّدنا ابوالقاسم محّمد ...
-- آقا ... می‌بخشید‌ها ... ما از شما درخواست نکردیم روضه‌ بخوانید. فقط پرسیدیم با کدامین کُنیه و عنوان و رُتبه شما را در این مصاجبه مورد خطاب قرار بدهیم؟
رهبر: آقای محترم، هر صحبتی، هر مصاحبه‌ای یک مقدّمه‌ای ‌دارد و هر مقدمه‌ای‌ یک مؤّ‌خره‌ای‌ ... این مقدمه‌ها و این مؤخره‌‌ها هستند که باید جا بمانند و با نام الله و روح الله شروع بشوند.... حالا هم از بس قطع‌ام کردی حواس‌ام پرت کردی، نفهمیدیم سؤال‌ات‌ چی بود؟
-- پرسیدم شما را با کدام ...
-- بعله فهمیدم ... شما می‌توانید بنده را با عنوان "تیمسار ارتشبُد" خطاب بکنید.
-- جناب تیمسار ارتشبُد! شما اینک در مقام فرماندهی کل قوا اختیار صلح و جنگ برای هفتاد میلیون ایرانی را دارید و اصولا کلید صلح خاورمیانه و تا حدی نیز صلح جهان در دست شماست. آیا جنابعالی که خود در رژیم سابق با دوز و کلک از خدمت سربازی فرار کرده‌اید و حتا آخوندی مثل آقای هاشمی رفسنجانی هنوز هم در خطبه‌های نماز جمعه، فرار از خدمت سربازی در رژیم پیشین را یکی از افتخارات خویش می‌پندارد، آیا شماها به‌عنوان ملا، آخوند، و اصولا یکی از علمای اعلام و بخشی از روحانیت مبارز و طراز اول مملکت که ادعای ارشاد و راهنمایی جامعه بشری را دارید، نیز این توقع از مردم که طبق وظیفه‌ی شرعی از شما تقلید بکنند، آیا هیچ به این مطلب توجه فرموده‌اید که اگر قرار باشد همه طبق فتوای شما از خدمت سربازی بگریزند و در دفاع از میهن شانه خالی بکنند، در چنین حالتی چه کسی باید از مال و جان و ناموس مردم و البته از ناموس خود شماها، در مقابل تهاجم یک نیروی مخرب متجاوز اشغالگر دفاع بکند؟ شما که از خدمت سربازی گریزان بودید آیا خجالت نمی‌کشیذ اینک خود را فرمانده کل قوا، بزرگ ارتشتاران و تیمسار سپهبد و ارتشبد می‌نامید و به درجه‌داران ارتش و سپاه سر دوشی می‌دهید؟
ر هبر: اولا که این یک سؤال نبود و چندین سؤال بود. دوم این‌که من بارها به این کوسه گفتم این حرف‌ها را در نماز جمعه نزن! گفتم این ملت نفهم است، دهن‌بین است، نادان است، نیروی تمیز و ادراک ندارد! اونوقت می‌آیند و هزار وصله و پینه به خود جنابعالی می‌بندند که مثلا بعله ...شما که سربازی نرفته‌ای چرا فرمانده یا جانشین فرمانده کل قوا شده‌ای؟
ولی این مردک، این آقای هاشمی که بنده حالا نمی‌خواهم اینجا اسم‌اش را بیاورم به‌خرج‌اش نرفت که نرفت. فقط بلد است برود توی نماز جمعه و با خطبه و تظاهر به‌گریه آن‌چه را ما رشته‌ایم پنبه بکند. این آقا نفهمید اگر می‌گذاشتیم موسوی یا کروبی برنده انتخابات بیرون بیایند اونوقت همین امت همیشه در صحنه ما را کِت‌بسته می‌بردند کهریزک و چوب تو آستین‌مان می‌کردند.
-- تیمسار! حرف من این نیست که آیا به‌خرج رفسنجانی رفت یا نرفت؟ پرسش این‌است اگر قرار بر این قرار می‌گرفت که طبق فتوای آخوندها، آنطور که در رژیم گذشته از مقلدین خویش می‌خواستید مردم از خدمت نظام فرار بکنند و خود نیز سرمشق دیگران می‌شدید، پس چه کسی می‌بایست از مام وطن، از ناموس وطن دفاع کند؟ آیا مردم حق ندارند شما را بی‌وطن و یا خائن به‌وطن خطاب ‌بکنند؟
رهبر: من توضیح دادم که حکومت آن‌موقع طاغوتی بود، یعنی اسلامی نبود. بنا بر این ...
-- جناب تیمسار! آیت‌الله خمینی می‌گفت: « دل‌خوش به این نباشید که آب و برق شما را مجانی می‌کنیم، اتوبوس را مجانی می‌کنیم،! ما معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم».
آیا تجاوزهایی که در کهریزک به دختران و پسران ایرانی صورت گرفت نشان از عظمت معنویاتی داشت که آقای خمینی قول‌اش را داده بود؟ ایشان در بهشت زهرا فرمودند حکومت‌گزاران در رژیم گذشته ارزش و احترامی برای زن قایل نبوده‌اند، گفت ما زن‌ها را، مقام‌ می‌دهیم، ارزش می‌دهیم، عزت می‌دهیم، احترام می‌دهیم
.آیا آن چوب و چماقی که پاسدار ها و بسیجی‌های شما به کمر، به دست و پا و بر سر زنان و دختران مظلوم و بی‌سلاح مملکت فرود ‌آوردند در قاموس شما و مذهب شما نشان از احترام به زن و اثر از ارزش‌های اسلامی نسبت به‌ نسوان دارد؟ اینترنت پر است از ترجمه آیات و تشریح احادیث مذهبی در رابطه با چگونگی رفتار با زنان از زبان پیامبر اسلام. آیا این است برداشت و روش اسلامی شما در برخورد با زنان مسلمه محجبه؟ شما که جوانان مملکت را به‌جرم درخواست آزادی این‌چنین گُر و گُر به زندان‌های طویل‌المدت جریمه می‌کنید، کدام‌یک از مجرمین چماق‌‌بدست و حتا آدم‌کُش را تاکنون تنبیه کرده‌اید؟ زن و مرد اروپایی سرسختانه با ساختن مسجد و اصولا با اشاعه دین اسلام و تدریس دروس اسلامی در مدارس کشور‌شان ممانعت و مخالفت می‌کنند. یکی از دلایل‌ پرهیزجامعه اروپایی از ساختن مسجد و ترویج اسلام مشاهده همین فیلم‌هایی‌ست که از رفتار چماق‌داران اسلامی شما و چگونگی عدم احترام به‌شهروندان هر شب در تلویزیون‌‌های‌ جهان پخش می‌شود، شما را ضد بشر و وحشی خطاب می‌کنند، هر چند شنیدن چنین عناوینی برای شما عادت شده و بیم و باکی از رسوایی بیش‌تر ندارید، به‌اصطلاح پوست‌تان کلفت شده است.
آیا با دیدن تصاویر و فیلم‌های کتک‌خوردن دختران مظلوم، که نوه شما می‌شوند شرم نکردید؟ خجالت نکشیدید؟ آیا قدرت این‌چنین کور تان کرده‌است؟ ننگ‌ات باد جناب تیمسار!
رهبر: ببینم سؤالات "وحیدنیایی"، سؤالات نُخبه‌ای از بنده می‌کنی؟
این‌ها، این ضعیفه‌‌ها نتیجه انتخاباتی را که مورد تأیید بنده است قبول ندارند. تظاهرات می‌کنند، اغتشاشات می‌‌کنند، شلوغ آلات می‌کنند. انتظار داشتید حلوا بین‌شان تقسیم کنیم؟ زن باید برود توی آشپزخانه‌اش آش‌اش را بپزد. ضعیفه چه گفته‌اند به تظاهرات و این‌جور چیزا؟ اگر ما جلو این‌ها را نمی‌گرفتیم تک تک ما را می‌گرفتند و می‌بردند کهریزک و باتوم تو ماتحت مقدس ما ... لاالله الی‌الله... دهن‌ام باز می‌کنی‌ها...
-- سؤالات نُخبه‌ای؟
رهبر: بعله ... دو سه هفته پیش چند تا جوان، چند تا دانشجوی نرینه و مادینه را پیش ما آوردند و گفتند این‌ها نُخبه‌های مملکت هستند می‌خواهند ادای احترام بکنند. گفتیم خُب حالا که فدایی هستند حرف بزنند. آمدند کمی از ما تعریف کردند، چند شعر در رثای ما خواندند ما هم خوش‌مان آمد ولی یکی از آن‌ها که می‌گفت من هستم دانشجو، من هستم نُخبه ولی در اصل جاسوس آمریکا و موساد بود، اصرار داشت که صحبت بکند. ما هم که دیدیم ریش و پشم‌اش شبیه حزب‌اللهی‌های خودمان است فکر کردیم یکی از ما است، خیلی هم مستضعف و لاغر و مردنی به‌نظر میرسید.
خُب رُخصت دادیم حرف بزند. گفتیم بیاید صحبت بکند لاکن مردک سؤال‌های عجیب و غریبی از بنده می‌کرد. چه می‌دانم آزادی مطبوعات و آزادی تلویزیون و آزادی بیان از من مطالبه می‌کرد. انگار بنده دکون بقالی دارم...
*
حالا نکند شما هم با آمریکا و با موساد تبانی کرده‌ای؟
آهای وحید! آهای پاسدار ! بیایید این آقا را ببرید کهریزک، گویا خیلی آزادی زیر دل‌اش زده است...
*
در همین حیص و بیص با داد و فریاد، خیس عرق از خواب بیدار شدم. عیال طفلکی حسابی وحشت‌ کرده بود و مثل بید می‌لرزید.
پس از این‌که قلپی آب به‌خوردم داد درحالی که عرق پیشانی‌ام را خشک می‌کرد گفت: چیه؟ چی شده؟ هی داد می زدی، فریاد می‌زدی، لگد می‌زدی و می‌گفتی: ول‌ام کنید پدر سوخته‌ها، ول‌ام کنید ... می‌زنم، می‌کشم، پدر در می‌آورم.
ببین چراغ مطالعه را با مشت خرد کرده‌ای!
بعد با دلسوزی گفت: چند دفعه ازت خواهش کردم شام پیاز نخور! پیاز باد داره ... شام اگه پیاز بخوری آخوند تو خواب‌ات می‌یاد!
...................................................................................................................
(*) آقای خامنه‌ای مجتهد جامع‌الشرایط نیست، حتا در آیت‌الله بودن ایشان نیز، به این دلیل که درس داخل و خارج و وسط را تمام نکرده است تردید هست. مضافا این‌که شایع است رساله آیت‌اللهی ایشان را نیز سید محمود شاهرودی تحریر کرده است، ولی خوب من خواستم به‌پاس مجوز مصاحبه‌ای که به‌من داده است هندونه‌ای زیر بغل‌اش بگذارم.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com