ولادیمیر ولادمیروویچ پوتین، رئیس جمهور 55 ساله روسیه، که در خانواده فقیری در لنینگراد متولد شده است با پشتکار و با حقه بازی و جاسوسبازی و با سرکوب وطن خواهان مخالف رزیم، تا مقام رئیس جمهوری جلو رفته است. ولادمیر پوتین که در جوانی عاشق فیلمهای جاسوسی بود و از تماشای آنها سیر نمیشد، خیلی زود به (کی.جی.بی) پیوست. او که وطنپرستی است متعصب، آرزو میکرد و آرزو میکند قدرت بلامنازع تزار های روسیه را میداشت و این را درحالتهای مختلف او بخوبی میتوان مشاهده کرد. او برای ارضاء حس خودخواهی و فزونطلبیاش مایل است وطناش روسیه را بار دیگر به ابر قدرتی جهانی تبدیل کند. و برای رسیدن به این آرزو حاضر است لگد به هر قول و قرارو بههر تعهدی، که به صرفش نیست، بزند.
* ولادمیر هم مثل تزارهای روسیه عاشق و سر سپرده نظم، دیسیپلین و پشتکار آلمانهاست. تزار پترسّوم، شوهر کاترین کبیر، بلا فاصله پس از مرگ مادر، که با آلمانها در جنگ بود، دستور داد معاهده صلح با پروسها بسته شود. حتا دستور داد سربازان روسی یونیفورم همانند سربازان و افسران پروس بپوشند. بعضی از تزارها گروه گروه آلمانیهای پیشهور، زارع و کشاورز را با وعده و وعید، با خواهش و دلجویی و حتا با توسل به زور به روسیه کوچ دادند تا اقتصاد و کشاورزی و صنعت کهنه و عقبمانده کشورشان را جانی تازه بخشند. چنین شد که روسها آنچه را در سالهای پس از آن در صنعت و کشاورزی بهدست آوردند، به مقدار زیاد، مدیون همین آلمانیهای مهاجر شدند. زمانیکه ولادیمیر پوتین در آلمان شرقی سابق بخش جاسوسی (کی – جی – بی ) را سرپرستی میکرد این سعادت را داشت که با همسرش، که در لنینگراد معلم زبان آلمانی بود، از نزدیک کشور معبود خویش را ببیند و از نزدیک شاهد دیسیپلین و پشتکار آلمانیها بشود. بویژه پیشرفت حیرتانگیز آلمان غربی را در هر امور شاهد باشد. همین علاقه شدید سبب شد به سرعت زبان آلمانی را فرا گیرد و دو دخترش را بعدها برای تحصیلات عالیه به دانشگاه آلمانی مسکو بفرستد. در زمان صدر اعظمی "گرهارد شرودر" آن دو، دو یار و دو رفیق جانشدنی شدند و هر مشکلی که آمریکا با روسیه داشت به همت و با واسطهگری صدر اعظم حل میشد. پوتین نیز که برای نجات روسیه از بدهیهای کلان و نجات صنعت عقب مانده کشورش به غرب نیاز داشت و دارد، از طریق آلمان از غرب باج گرفت و هنوز هم بعناوین مختلف میگیرد.
* یکی از موارد معامله بین پوتین و دنیای غرب برای داد و ستدهای کوچک و بزرگ مسأله نیروگاه اتمی بوشهر است. هموطنان عزیز! نیروگاه هستهای بوشهر طبق قرار و مدار بین پوتین و غرب و در ازاء باجدهی و باجگیری و باز گذاشتن دست روسیه در تلکه کردن ایران، هرگز راهاندازی نخواهد شد و روسها هر روز بهانهای بیجا خواهند تراشید و چون ایران را بییار و یاور در دنیا میبینند و هیچکس نیست که به آخوندها یاری دهد و از آنها دفاع کند، به عناوین مختلف ایران را تیغ میزنند و پول ملت بدبخت را به غارت میبرند. احمدی نژاد هی عربده میکشد: اهم اهم " انرژی هسته ای حق مسلم ماست" اما کدام انرژی؟ کدام هسته؟ کدام نیروگاه؟ شاید عمر من کفاف ندهد و لی اگر شما روزی روزگاری شاهد راهاندازی کامل نیروگاه بوشهر شدید لعنت بفرستید به گور من.
* این نیروگاه کهنه و از رده خارج شده اگر هم روزی راه بیافتد تولید برقاش کفاف چند روستای محلی هم نخواهد کرد، چه رسد به تأمین نیروی برق یک شهر ؟ استان پیش کششان. آیا در مدت این چند سال چند میلیارد دلار پول بیصاحب بابت همین نیروگاه بهباد دادهاند؟ چند میلیارد مفتِ مفت به جیب روسهای دزد ریختهاند؟ نه مسؤلی و نه مسؤلیتی، نه سؤالی نه حسابی نه کتابی، نه پاسخی!
* آقای رهبر! بدو برو ببین تو خیابون پهلوی سابق چگونه چادر از سر چند تا دختر جوان پس رفته و ارکان دین مبین اسلام بهلرزه در آمده است! شما را چی به نیروگاه اتمی و از این غلطا ؟ مگر شما در صدر اسلام نیروگاه اتمی داشتید که حالا داشته باشید؟ شما بروید روضهتان را بخوانید! مملکت را بهدست مردم، بهدست صاحبان اصلیاش بسپرید، قبل از آنکه ریش و سبیلتان را دود بدهند! *ما اینجا در غرب شاهدیم که کشورهای پیشرفته، نیروگاه های هستهای خویش را یکی پس از دیگری بر میچینند و از نیروگاههای بادی و خورشیدی استفاده میکنند و این جور نیروگاهها هر روز مثل قارچ از زمین سبز میشوند. دریغا که در مملکت ما با اینهمه گاز طبیعی و با اینهمه آفتاب خدا دادی دنبال انرژی هستهای میروند که عمرش بهپایان رسیده است و غرب مدتهاست پیبرده است ضررش بیش از نفعاش هست. آخوندها نیز این را میدانند، آنقدرها هم که شما تصور میکنید خر نیستند، ولی آنها تعهدی دارند که خود را مکلّف به انجاماش میبینند و عمل به آن را وظیفه شرعی و عُرفی خویش میپندارند و آن دسترسی به بمب اتم و نابودی ایران است