هاشمی رفسنجانی روزی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفته بود: پیروزی ما در انقلاب ( بهمن 1357) حاصل قدرت و نشأتگرفته از نیروی ما نبود، بل از بیعرضهگی شاه بود. رفسنجانی پس از انتشار نامه سرگشادهاش در اعتراض بهافشاگریهای احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی، به ملاقات رهبر رفت. فکر نمیکنم نیازی به امداد های غیبی باشد تا از محتویات سخنان وی و اخطارش بهرهبر، مبنی بر شنیدن صدای پای انقلاب و زمینلرزهای که در پیش است، آگاه شویم. نیز تصور نمیکنم احتیاجی به روانکاوی سید علی خامنهای باشد تا بدانیم که وی در پاسخ چه گفتهاست: من محمد رضا پهلوی نیستم! سید علی خامنهای برای نجات قدرت مطلقهاش، نه دلاش برای اسلام سوخته است، نه برای امت اسلام. او حاضر است، اگر لازم باشد، از روی نعش یک میلیون ایرانی بگذرد. این چند ده کشته و زخمی را که در چند روز گذشته در درگیریهای خیابانی شاهد بودهایم، برای او یک " warm up " است. * آخوندها، چنانچه در 1357 در قدرت میبودند، به یقین، هواپیمای فردی را، که از پاریس، بهقصد ربودن قدرت از دستشان، برای فرود در فرودگاه مهر آباد تنوره میکشید، تو هوا میزدند. بدون ملاحظه جانِ چند ده نفر خبرنگار همراه! و خدمه بیگناه ... * خودمان را گول نزنیم! آخوند به سهل و سادگی قدرت را از دست نخواهد داد و میر حسین موسوی، با همه حسن نیت، مرد میدان مبارزه با اپیدمی آخوندیسم نیست. حسین شریعتمداری یک لقمهاش میکند، چه رسد به رهبر!
دیشب سر مقاله کیهان را میخواندم و از این همه بیشرمی، سفسطه، دروغ، عوامفریبی و شیطنت، به شیطان پناه بردم، خدا را که اینک در ایران خامنهای راهی نیست. زمانی نه چندان دور، دین پشت و پناهم بود. اکنون مایه شرمندگی من است و خجالت میکشم مسلمانم. برای مبارزه با آخوند، اینک رهبریای را ضرور آید، که دریدگی و درندگی خمینی را داشته باشد. منتها درندهای ایرانیزاده!
آخوند با خواهش و تمنا و با بحث و مجادله کنار نمیرود و دوستانی که تصور میکنند آنها اجازه خواهند داد تا موسوی محیط را برای یک انقلاب مخملی، آمیخته به شال سبز، هموار کند، بس ساده اندیشاند و هنوز به کید و مکر آخوند پَی نبردهاند. طرفه اینکه موسوی در همان روزهای اول بهعنوان رهبر جنبش جا زد و پس از دندان قروچه خامنهای عقب نشست و از مردم خواست در خانه بمانند. این مردم بودند که با شهامت و جُربزهی خویش او را بهدنبال خود کشیدند. ما میتوانیم دستِکم سپاسگزار موسوی باشیم، که بهیُمن شهامت مردم تا کنون تسلیم هارت و پورت رهبر نشده و در مقابل وی ایستاده است. کاری که محمد خاتمی، اگر به نفع وی کنار نمیرفت و به کاندیداتوریاش ادامه میداد، چه بسا در همان آغاز، در بحبوحه زد و خورد ملت با آدمخواران خامنهای، به بهانه حفظ مصلحت نظام، به پایبوس رهبر میرفت!
* کارهای بزرگ مردان بزرگ میطلبد. موسوی آدم خوبیست، خیلی هم حاجیمسلک و نمازگزار است. از اول انقلاب تا کنون هم خیلی عوض شده است، همانطور که کروبی! ولی این دو، مرد مقابله با آخوند دریدهای مثل خامنهای نیستند، که مار بوده افعی شده است. امروز بهترین فرصت برای کسب آزادی و انجام تغییر بهدست آمده است. موسوی میتواند نام خویش را بهعنوان نجات دهنده در تاریخ وطن ثبت کند و یا با فرو کش کردن جنبش، برای همیشه از صحنه سیاسی ایران محو شود.
* شاه گفت من دستام به خون هموطنانم آلوده نمیکنم. او اگر آن زمان دویست/ سیصد آخوند و آخوندمسلک را حلقآویز کرده بود، اینک، در این سی سال، ما بیش از یک میلیون کشته نداده بودیم. و هنوز در آرزوی یک زندگی آزاد، کشته نمیدادیم، زندانی نمیکشیدیم، شکنجه و سنگسار نمیشدیم.
ما مثل گرجیها، اروپاییها، آنقدر متمدن نیستیم که راه برای انقلاب مخملی باز بگذاریم! لومپنهای طرفدار خامنهای و احمدی نژاد را در نمازهای جمعه مشاهده میکنید! گویا از قبر فرار کردهاند! چماقداران اسلامی را ببینید که حتا به پیرزنها هم رحم نمیکنند!
ما مسلمانیم، ما شیعه هستیم، امام سوم ما برای به کرسی نشاندن حرف حق و دفاع از کرامت انسانی، خود و خانوادهاش را به کشتن داد ما نباید از کشتن دشمنان وطن ابا داشته باشیم، ما باید ایران زمین را از خس و خاشاکهایی نظیر احمدی نژاد، خامنهای، حسین شریعتمداری، پاک کنیم!
* در جنبش کنونی، برای نخستینبار در تاریخ ایران، آخوند دیده نمیشود. این را بهفال نیک بگیریم و پس از آزادی وطن نسل این مرتجعین سیاه و سفید را برای همیشه از وطن پاک کنیم، یعنی دستشان را برای ابد از سیاست و رهبری اجتماع کوتاه کنیم! واتیکانی در قم برایشان بسازیم و در همان جا پناه شان دهیم. درب کارخانههای آخوند سازیشان را در شهرهای بزرگ برای همیشه قفل کنیم. دستشان از بیتالمال، به بهانه شهریه و سهم امام و هزاران بمبول دیگر، کوتاه کنیم، که تا سایه منحوس این قوم بر سر ایران است وطن روی خوش نخواهد دید.
اگر امروز منتظری، خاتمی، و یکی دو آخوند دیگر احساس خطر کردهاند و به مذاق ملت سخن میرانند، هدف نجات حکومت و بیرون آوردن سیستم از تنگنای کنونیست و نه سرنوشت و آیندهای فارغ از خرافات مذهبی.
*
بیم دارم، بهعلت نبود رهبری برای سازماندهی جنبش، این فرصت را نیزمثل 18 تیر از دست بدهیم و تا فرصتی دیگر، سی سال دیگر؟