یادتون هست؟ بچه که بودیم بزرگسالان دعا بهجانمان میکردند: الاهی پیر شی! ولی نمیگفتند و ما نمیفهمیدیم، در فکرش هم نبودیم، پیری چه عوارضی با خود بههمراه خواهد داشت؟ بهدکتر گفتم پای چپ درد میکند، ران چپ تیر میکشد، تقریبا بیحس میشود، علیالخصوص موقع خواب و اصولا هنگام دراز کشیدن! گفت علتاش آسیب مهرههای ستون فقراتاست. گفتم کجا هست ارتباطاش با شقیقه؟ دُُکی (دکتر)، که رفیقم هم هست گفت من دکترم یا تو؟ گفتم البته تو!
ولاکن بدن، بدن من است. جسمی که در بارهاش گپ میزنیم و قرار است معالجهاش بکنیم متعلق بهمن است! این منام که در سلامتی و ناسلامتیاش ذینفعآم. گفتم خُب، حالا بگو ببینم چه باید کرد؟ گفت برو فلان بیمارستان تا از کمرت C.T * بگیرند، بعد ببینیم چه کار میتوانیم بکنیم. روز قرار ملاقات، یا بهقول ما ( Termin) در بیمارستان، مساوی و همروز شد با "ترمین" چشمپزشک. از چشم پزشک اطلاع دادند که پس از آزمایشهای مستلزمه و چکاندن قطرههای متعدده، صلاح نیست رانندگی کنی. یکنفر با خودت بیاور، یا با اتوبوس بیا، یا تاکسی کرایه کُن!
فاصلهی خانه تا چشم پزشک، با ماشین بیش از 45 دقیقه است. اتوبوس هم که به دهها کوچه و پسکوجه سر میزند، لابد آن هم نیمساعتی بیشتر وقت میگیرد! تاکسی هم قرباناش بروم، اینجا تو آلمان قیمت خون آدمیزاد است و با پول یکدفعه سوار شدناش میتوانی یک خانواده پنجنفره را درآفریقا، بهمدت یکماه، تغذیه کنی. به عیال گفتم تقویمات را نگاه کن ببین فلان روز ترمین، مرمینی جایی نداری؟ وقتی فهمید چرا و به چه دلیل میپُرسم، او که با بازی با کلمات در زبان فارسی خوشاش میآید گفت: اگر ترمین مرمینی هم میداشتم عذرش را میخواستم. تو مقدمای! یکبار دیگر تو دلم گفتم: خوش بهحال ما متأهلین. یک همسر خوب، یک مونس زندگی، نعمتیست که با هیچ چیز نمیشود عوضاش کرد. هر چند مراجع تقلیدِ ما مسلمانها بر این باورند که جنگ و کُشت و کشتار، نعمت و برکتیست الهی.
* کمی زود به مطب رسیدیم، در اتاق انتظار، مجلهی "Der Spiegel" را، گرفتم و شروع کردم بهورق زدن. تا چشمام به مصاحبه سردبیر با جناب متکی، وزیر امور خارجه یقه آخوندی، افتاد کنجکاو شدم. گفتم: هان! بخوانم ببینم چی گفتهاست این هموطن؟ شاید چیزکی به معلوماتمان اضافه شود و نا آگاه از دنیا نرویم. خجالت کشیدم، خجالت کشیدم از این مصاحبه. هنوز هم که در منزل تنها پشت کیبورد نشستهام خجالت میکشم. خجالت کشیدم ایرانی هستم و چه کسانی نماینده و وزیر مملکتام شدهاند. این شخص با مردرندی و با دوز و کلک، با طعنه و کنایه، با گریز از حقیقت، با طفره رفتن، با زرنگی و چاخانهای آخوندی، از زیر پاسخ بهسؤالهای منطقیی خبرنگاران در میرفت و آنها را سر در گُم میکرد و با حاشیه رفتنها و از این شاخ به آن شاخ پریدنها ذلهشان کرده بود.
چه در رابطه با برنامه اتمی، چه در نحوه برخورد با تحریمهای سازمان ملل یا واکنش در برابر رسواییی گروگانگیری ملوانان انگلیسی.
که نخست میخواستند بهعنوان جاسوس محاکمه و اعدامشان کنند، سپس بخشش شگفتانگیز رئیس جمهور مملکت بدون حکم محکومیتی در دادگاهی و داستان کادو دادن و عذرخواهی وگُه خوری و آبروریزی... سر انجام خبرنگاران پیبردند از این امامزاده معجزهای برخاسته نیست و بیهوده وقت تلف میکنند. تشکر و خداحافظی کردند و سر و ته قضیه را بههم آوردند. مرتیکه همه را مثل خودش نادان حساب کرده بود.
* بی آرام در اتاق انتظار این پا و آن پا میکردم. شاتسی که قیافه درهم مرا زیر نظر داشت گفت: ناراحت نباش! من هم مقاله را خواندهام و از حرف های وزیر امور خارجه هیچ سر در نیاوردم. گفتم ولی من میفهمم. با تعجب نگاهم کرد.
گفتم نه این وزیر خارجه، نه آن وزیر داخله و نه رئیس جمهور هالو کوستیاش، هیچکدام نه در سیاست کلی مملکت دخالتی دارند و نه حرفی برای گفتن. اینها مجری اوامری نانوشتهاند. رهبر به تنهایی بهجای همه فکر میکند و برای همه تصمیم میگیرد. این آقا چه بگوید؟ چی پاسخ بدهد؟.
خدا رحمت کند محمدرضا شاه را... تو خواب هم نمیدید اینهمه قدرت و اینهمه استبداد مطلق را...
* شاتسی پرسید فکر نمیکنی حکومت قبلی بهتر از این یکی بود؟ بهفارسی گفتم تپاله تپاله است. تپاله گاو و سرگین خر ممکن است در رنگ و شکل و شمایل باهم تفاوتی داشته باشند، ولی در بو و خاصیت و در اصل و نسب تمایزی با هم ندارند، هر دو از کون حیوان علفخوار بیرون میریزند. خاتمی با آنهمه رأی ملت چه غلطی کرد که این یکی با رأی رهبر بکند؟. گفتم تا این سیستم الهی مذهبی بر ایران حکومت میکند انتظار طلوع شفقای آرزوییست بیهوده.
گفت شما ایرانیها از چه ضربالمثلها و از چه شباهتهای عجیب و غریبی استفاده میکنید!!!
گفتم اگر این موجودات بههمان مقام روحانیت خویش اکتفا و خود را آلوده مقام دنیوی نمیکردند اینک از این گونه تشابهات مبرا بودند. .................................................................................................................... · Computertomographie *