Mittwoch, 24. Juni 2009
مشکل فرنگی‌ها و عجز ما
هوای آلمان، اینجا در شمال، در روزهای آفتابی، با نسیم ملایمی که تقریبا همیشه از طرف دریا می‌وزد، هوایی‌ می‌شود بهشتی، بهاری. . شهرک ساحلی ما از سه‌طرف محصور شده است از مزارع متعدد کشاورزی.
کشاورزان و دامداران دام‌های خود را در بعضی از این مزارع، که ‌امسال نوبتی زیر کشت نخواهند رفت و غرق در علف‌های سر سبز هستند، برای چرا رها می‌کنند.
همسایه‌ای دارم 73 ساله، کنجکاو و علاقمند به امور ایران. در باغچه نشسته‌ایم، گپ می‌زنیم.
قُلپی از وُدکا لایم‌اش می‌نوشد و می‌گوید کشاورزان ما برای جمع‌آوری دام‌های‌شان گُرزی بدست می‌گیرند و هی... هی... کنان دنبال گاوها و گوسفندان‌شان می‌افتند و آن‌ها را به سمتی که قرار است جمع شوند هدایت می‌کنند.
می‌گوید این گُرز های کوتاه و دراز کاربُرد کتک‌زدن حیوانات بی‌زبان را ندارند، که گناهی مرتکب نشده‌اند، بل‌که بیش‌تر برای ترساند آن‌ها‌ست تا سریع‌تر به‌سمت مقصد حرکت کنند. می‌دانم چه می‌گوید، خود بارها دیده‌ام ولی چیزی به‌روی خودم نمی‌آورم.
می‌گوید هر شب در تلویزیون می‌بینم که موتور سوار های بسیج و پاسدار دو ترکه یا سه ترکه در خیابان‌های تهران یا شهر های دیگر، در تعقیب تظاهر‌کنندگان، که فاقد هرگونه سلاح سرد و گرم هستند، ویراژ می‌دهند و زن و مرد را بشدت کتک می‌زنند. یا قوای نظامی و انتظامی را می‌بینیم که با چهره ماسک‌زده، در گروه پنج/شش نفره به‌جان پسر‌ها و دخترخانم‌های جوان می‌افتند و چنان بی‌محابا آن‌‌ها را با باتوم و گرز کتک می‌زنند که خون از دماغ‌‌شان فوران میکند. حرف‌اش را کوتاه قطع می‌کنم می‌گویم فکر کردی به پیر زن ها رحم می‌کنند‌؟
می‌گوید: در حقیقت این تظاهرکنندگان هستند که باید ماسک بزنند تا از طریق قوای انتظامی شناسایی نشوند. نیروی انتظامی که قاعدتا مجری قانون است دیگر از چه می‌ترسد و چرا ماسک می‌زند؟ می‌‌گوید ما حتا با حیوانات‌مان هم چنین رفتار نمی‌کنیم که حکومت شما با شهروندانش می‌کند.
این‌ سیاست‌مداران را چه می‌شود؟ این است کرامت انسانی در دین و مذهب شما؟ مگر همین‌ها برای خاتمه دادن به چنین رفتارهایی خود در سی سال پیش قیام نکردند؟
می‌گوید من تاریخ را خوانده‌ام شما ملتی هستید پر افتخار، ملتی هستید نجیب، چرا حکومت‌گران مثل قوای اشغالگر با شما رفتار می‌کنند؟
*
از او می‌پرسم می‌دانی شیعه یعنی چه؟ سؤال بی‌جایی‌ست. البته که می‌داند، می‌گوید آری می‌دانم.
می‌گویم امام اول ما حضرت علی ابن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در یک‌ر وز 700 نفر را گردن زد.
پیش از آن‌که هاج و واج خیره نگاهم کند می‌گویم: من نه تنها این واقعه را در کتب تاریخی خوانده‌ام، بل‌که با گوش خود از زبان امام خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، نیز شنیدم.
می‌گوید لابد با گیوتین زده است؟
می‌گویم کجای کاری عمو؟ در 1400 سال پیش گیوتین کجا بود؟
می‌گوید خُب ... جز شمشیر و تبر، آلت قتاله دیگری وجود نداشته است تا با آن گردن بزنند. می‌گوید گردن استخوان دارد، رگ و پی دارد، کره نیست که همینطور سهل و ساده با کارد آشپزخانه بریده شود؟ حرکت سریع دست می‌خواهد زور و فشار می‌طلبد.
چگونه می‌شود هفتصد نفر را در یک‌روز گردن زد؟
بعد سر انگشتی حساب می‌کند می‌گوید اگر هر دقیقه یک‌نفر را گردن زده باشد حدود 12 ساعت مشغول بوده است. یعنی اگر ایشان ساعت هشت صبح، پس از صرف صبحانه و نوشیده آخرین فنجان قهوه، شروع به‌کار کرده باشد، ساعت شش غروب کارش تمام شده است. تو این مدت غذا نخورده؟ دست‌شویی نرفته؟ خسته نشده؟ آبی ننوشیده؟ آیا این هفتصد نفر، توی اون گرمای طاقت‌فرسای کویری، مثل گوسفند به‌صف ایستاده بوده‌اند تا سلاخی شوند؟ هیچ‌کس فرار نکرد؟ هیچ‌کس ضجه و ناله و التماس نکرد؟ زن و بچه‌های‌شان کجا بودند؟ پس از کشتن پدرها و برادر ها و پسرها چه کسی نان آور خانواده می‌شده است؟ اصولا فلسفه و نتیجه حاصل از این عمل چه بوده است؟
گفتم تو اینجا تو اروپای آزاد نشسته‌ای و هی سؤال ردیف می‌کنی. ولی رمز مطلب در همین پرسش آخر است. فلسفه این کار و هدف از این عمل چه بوده است؟
گفتم از من مپرس! من مسلمانم. من اگر کار و عمل امام‌اول شیعیان یا رهبر انقلاب را زیر سؤال ببرم همین آقای خامنه‌ای آدم‌کش‌هایش را سراغم می‌فرستد، به بهانه‌ای جرثقیلی اجاره می‌کنند و مرا با آن حلق‌آویز می‌نمایند. خانم مرکل هم چند روزی غرو لند می‌کند بعد به بیزنس‌اش ادامه می‌دهد.
گفتم زدن و کشتن و حبس کردن، کلک زدن و حقه و دروغ و فریب و سفسطه، بخش‌های جدا ناپذیر از دین ما مسلمانان شیعه هستند. در حدیث آمده است که: قتلوا فی سبیل‌الله افواجا ... و انا‌لله مکرا عظیما.
ما ملتی بودیم پر افتخارو سلحشور. آری درست می‌گویی ولی این آن زمانی بود که ما هنوز مسلمان نشده بودیم. اینک هر روزمان عزا است. بجای سلحشوری آخوندها یادمان داده‌اند زانوی غم بغل بگیریم و گریه کنیم.
لاکن از آقای خامنه‌ای و امثال ایشون که از نواده‌ها و پس‌مانده‌های همان اعرابی هستند که هزار و اندی سال پیش مملکت ما را اشغال کردند چه توقع و چه انتظاری دارید؟ سهل است باید دعا به‌جان‌شان بکنیم که فقط تک و توکی تیر اندازی می‌کنند و روزی ده – پانزده نفر را تو خیابان‌ها به قتل می‌رسانند. این‌ها طبق مصوبات دین مبین اسلام، بر اساس تکنولوژی پیش‌رفته می‌توانند روزانه 700 نفر از ما را با اره برقی گردن بزنند.
گفتم وقتی مسؤلین جمهوری اسلامی به‌شما فرنگی‌ها می‌گویند با ایراد گرفتن از ضرب و شتم زن و مرد ایرانی در کار ما دخالت می‌کنید، شما قدرت درک و فهم این مطلب را ندارید.
این بدان معناست که ما ایرانی‌ها شهادت طلبیم، ما دل‌مان برای کتک خوردن، برای زندان رفتن و چشیدن صربه شلاق لک می‌زند. این شمایید که می‌خواهید این لذت را از مردم مسلمان ایران بگیرید. شما از فلسفه اسلامی و مسلمانی هیچ سرتان نمی‌شود. آن‌ها، آخوندها طیق دستور و اسلوب مذهب‌شان عمل می‌کنند و شما با این حرف‌ها سعی دارید آن‌ها را از فرائض دینی و مذهبی‌شان باز دارید؟
گفتم وقتی رهبر ما به‌جای ما و برای‌ما فکر می‌کند و از چند صد داوطلب فقط شش نفر خودی را اجازه کاندید شدن می‌دهد و حتا از بین همین چهار منتخب هم ما حق انتخاب نداریم و او، رهبر، قبل از رأی دادن ما انتخاب خودش را می‌کند و به ریش تراشیده و نتراشیده همه ما می‌خندد، آن‌گاه شما بی‌خبر از علم تقیه در اسلام، بر آن‌ها ایراد می‌گیرید و حقوق بشر رابهانه می‌کنید و کرامت انسانی را دلیل و منشأ اعتراض خویش قرار می‌دهید؟
قلُپ دیگری از لیوان‌اش می‌نوشد و می‌گوید نمی‌فهمم.
می‌گویم فکر می‌کنی من می‌فهمم؟
سپس یک لیوان آب میوه دیگر برای خودم می‌ریزم؟
آخه من مسلمونم! مثل این فرنگی‌ها از اون زهر ماری‌ها نمی‌خورم ...
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com