جنایاتی که نازیهای رایش سوم در حق ابناء بشر، بویژه در برخورد با یهودیها روا داشتهاند از کُنهِ تاریخ و از صفحه روزگار محوشدنی نیست. گروههای چپ و کمونیستها نیز از خشم آنها بینصیب نماندهاند، بههمین سبب آب این دو گروه نیز هرگز در یک جوب نمیرود. * هفته گذشته راست افراطگرا و چپهای افراطیتر، در خیابانهای شهر «کلن» آلمان بهجان هم افتادند. اینجور که من بر صفحه تلویزیون دیدم راستگراها «پاسیو»، فرار میکردند و چپهای گُرگرفته در تعقیب آنها از پرتاب سنگ و آجر، حتا به پلیس و به مأمورین انتظامی، ابایی نداشتند و همراه با عربدهجویی، آنها را، در به در و کو به کو، تعقیب میکردند.
موضوع چه بود؟ * مسلمانها قصد ساختن مسجدی در شهر کلن دارند. این رویداد به تنهایی مسألهای نیست تا ساکنان شهری به جان هم بیافتند و زد و خورد و جنگ مذهبی با پلیس راه بیاندازندد! درد اما عمیقتر از آناست که دیده و شنیده میشود. * آلمانیهای وطندوست و دوراندیش، دلواپس از آیندهی خویش و از سرنوشتِ فرزندانشان، میگویند: هجوم اسلامیون به اروپا در سالهای اخیر باور کردنی نیست. دستدرازیشان به فرهنگ غرب، امروز در پوشش ساختن مساجد و لچکبهسری دخترانشان در مدارس و دانشگاههای ماست، هدف این متعصبین پرخاشگر و ناشکیبا و تنبل و بی کاره و حّراف اما، در نهایت، بهرهمندی از نتایج دسترنجیست که ما در طول قرون متمادی با عرق جبین و کد یمین و با دوری از دُگم و تعصب و با بکارگیری از عقل و شعور و منطق، در یک جامعهی آزاد و لائیک، بهدستآوردهایم.
میگویند هدف مسلمانان راحتطلبِ مفتخور، زندگی در صلح و آرامش با ما نیست. آنها اصولا ما را بهعنوان انسان غیر مسلمان قبول ندارند، هر چند در پوشش تقیه، حرف دیگری میزنند.
آلمانیها میگویند و درست میگویند، هدف در اصل کودتایی خزنده است و تسلطیست که مسلمانها با دین و مذهبشان به مرور بر ما اعمال خواهند کرد، بهقصد تحمیل و جایگزین کردن فرهنگ واپسمانده و انتحاری و لچکبهسری و زنستیزی خویش بر فرهنگ متمدن و مبتکر ما.
امروز نشد، پنجاه تا صد سال دیگر... بیدار شوید و گرنه خداحافظ آلمان... میگویند اینها میخواهند از مملکت آباد ما لجنزاری بسازند همانند همان بیغولههایی که خود از آن برخاستهاند و هنوز در آن میزیاند . *
آلمانیها یا اروپاییها همچنین میگویند: ما ندیدیم یک بودایی یک یهودی، یک عیسوی، با بستن کمربند انتحاری به شکم ، زن و کودک بیگناه مردم را لت و پار کند، ندیدیم نارنجکی در اتوبوسی، در رستورانی، در سینمایی بیاندازد، ندیدیم قطاری، تراموایی، اتوبوسی، با مسافریناش بیجهت منفجر کند! ندیدیم ساختمانی، آسمانخراشی، خانهای با بمب بر سر ساکنیناش ویران کند و هزاران مرد و زن و کودک را بهکشتن دهد... در اسلام اما دیدیم و میبینیم، کشتن و کشتهشدن را که بخشیست از فرهنگ اسلام و محتوای آمال و آرزوی اسلامیون. میگویند ما انسانستیزی و بشرستیزی را فقط در اسلام میبینیم، جتا قبایل وحشی در بیشههای آفریقا و در اعماق جنگلهای آمازون نیز این چنین حونخوار و وحشی نیستند که اسلامیون، بویژه از نوع شیعهاش هستند و ما در رسانهها، تلویزیونها میبینیم چگونه زنان را تا سینه در جاله فرو میکنند و جوانان کم سن و سال را به جرثقیل حلق آویز میکنند. میگویند کاری که مسلمانان خصوصا از نوع شیعهاش میکنند حتا اقوام وحشی مغول هم نکردند. میگویند هر جنایت و هر خیانتی و اصولا هر ناهنجاری که در جهان رُخ میدهد اسلام و اسلامیون به نحوی، آشکار یا پنهان در آن دست دارند... میگویند دور کنید این اسلام خونطلب را از مملکت ما. میگویند ما مسجد و محراب اسلامی نمیخواهیم... ما ریشوهای کریهالمنظر و بدبو و بد جنس نمیخواهیم! همانجا که هستند بمانند... میگویند صحبت از گفتگوی تمدنها و گفتگوی ادیان که میکنند همه حرف است. میگویند مسلمانها جز خرابکاری آتشسوزی کشتار، زندان، شکنجه کار دیگری از دستشان بر نمیآید. میگویند وحشیگریای که اجداد ما در سیصد چهارصد سال پیش در اروپا انجام میدادند هم اکنون و امروزه اسلامیون، در قرن بیست و یکم یاد گرفتهاند و انجام میدهند. میگویند اینها یک دمل چرکین هستند برای اجتماع متمدن و تمیز ما. میگویند در هیچیک از کشورهای اسلامی پیشرفت در تمدن و در نوسازی ظهور نکردهاست، حتا یک جایزه نوبل هم در فیزیک، ریاضی، پزشکی، علمی نصیب نبردهاند. اگر کشوری در آسیا بهمرزهای تمدن نزدیک شده است، مثل ژاپن، کره، چین، هند و یکی دو کشور دیگر، کشورهایی بودهاند نا مسلمان؛ یا از مسلمانی گریزان. بشریت از اسلام جز ویرانی و خرابکاری نصیبی نبرده است، هرچند خود مسلمانها با سفسطه و عوامفریبی ادعای دیگری دارند. آدم چه بگوید وقتی کردار و رفتار آخوندهای اسلامی را، که در همین راستا عمل میکنند، عیان به چشم مشاهده میکند؟ وقتی به آقای خمینی گفتند اجازه بدهید برای هویدا و دولتمردان شاه دادگاه تشکیل بدهیم بهگوش خود شنیدم که گفت: اینها دادگاه لازم ندارند، فقط هویتشان معلوم بشود کافیست.
* مردم آلمان میخواستند در نشستی برای مقابله با دُگم و تسلط مذهبی و کودتای خزنده اسلامیون و انتحاریون شرکت کنند، راستگراها فرصت را مغتنم شمردند و سعی کردند هسته اصلی نشست و تظاهرات را تشکیل دهند. ترک و عرب و دیگر مسلمانان متعصب و آباچیهای اسلامی، با بسیج یکمشت مردم سادهلوح، بویژه کمونیستهای همیشه دیروزی، با فریاد و هیاهو و با مشت ولگد و با سنگ و آجر مانع از اینکار شدند... و یک جنگ تمام عیار مذهبی، کمونیستی، نازی، فاشیستی، راستی و چپی بهراه انداختند و پلیس آب پاکی روی دست همه ریخت و مانع از تشکیل آن نشست و آن تظاهرات شد.