Mittwoch, 1. Juli 2009
از حقیقت تا رؤیا
نمی‌دانم آقای هوشنگ امیر احمدی تا چه حد معرف حضورتان هست؟ ایشان به‌‌گمان خویش، سعی دارد راه مذاکره بین ایران و آمریکا را هموار کند و در راه کوششی که آغاز کرده‌است گاهی این‌ور، گاه آن‌ور اقیانوس، در تردد است. از نتایج مذاکراتی نیز که تا کنون صورت گرفته است گزارش موثقی در دست نیست.
من شخصا از مخالفین سرسخت قطع رابطه با آمریکا هستم به‌دلایل فراوان، که مطرح کردن‌شان در این یاد داشت نمی‌گنجد.
من با وجودی‌که تحصیل و آموزش دانشگاهی در علوم سیاسی و یا تجربه‌‌ی آکادمیک در جامعه‌شناسی ندارم، نمی‌دانم چرا چنین استنباط می‌‌کنم که در مقایسه با افکار و رفتار بعضی از هموطنان فرهیخته و تحصیل‌کرده‌ام نظیر هوشنگ امیر احمدی، صادق زیبا کلام و چندتای دیگر، اگر حمل بر خودستایی نشود، بسیار فهمیده‌تر و منطقی‌تر می‌اندیشم. اگر شخصی مذهبی بودم می‌گفتم این علائم نشان از امدادهای غیبی دارند و صاحب‌الزمان به‌دادم رسیده است!
ولی حقیقت این است که من، چه از لحاظ عقل و شعور و چه از لحاظ استنباط و منطق و واقعیت‌شناسی، از دیگر هموطنان برتر نیستم.
بل باور دارم همه مثل من فکر می‌کنند یا من مثل دیگران فکر می‌کنم، آن‌جا که می‌گویم: خامنه‌ای، (کاری به‌احمدی نژاد بی‌چاره ندارم که طفلکی فقط وظیفه دست‌بوسی رهبر را دارد)، که همه‌کاره مملکت و تصمیم‌گیرنده در ایران است، محال است از درب مذاکره با آمریکا وارد شود! که اگر چنین کند فلسفه وجوی خویش را نقض کرده‌است. او زمانی به آبرو و حیثیت و به استنباط و فلسفه خویش فاتحه بی‌الحمد می‌خواند ‌که با سنبه‌ای پر زور مواجه شود. مثلا با تهدید و ارعاب در حمله قریب‌الوقوع به تأسیسات و تجهیزات اتمی و نظامی و اقتصادی ایران، که عدم پشتیبانی مردم و در نهایت سقوط حکومت آخوندی را در پی خواهد داشت.
هم‌اکنون که دولت دست‌نشانده رهبر، بویژه خود وی، از هیچ‌ نوع مشروعیتی در ایران برخوردار نیستند، و در اوج تنفر و بیزاری مردم قرار دارند و آبروی آقا، با اِعمال تقلب و فریب‌کاری از دست رفته است، به‌ترین فرصت برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران است. این را نه‌تنها من، به‌عنوان شهروندی عادی، بل دولت‌های اسراییل و آمریکا و دیگرانی، که نفعی در اتمی شدن ایران ندارند، بخوبی می‌دانند، بویژه دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس و دیگر همسایگان کوچک و بزرگ.
*
آقای هوشنگ امیر احمدی در برنامه شنبه شب صدای آمریکا (ششم تیرماه) ضمن انتقاد از میرحسین موسوی از وی ایراد می‌گرفت که چرا ایشان، یعنی آقای موسوی، حاضر به یک سازش، به‌ یک مصالحه، به یک توافق با دولت احمدی نژاد نیست؟ و مثال می‌آورد دولت اسراییل را، دولت آلمان و دیگر کشورهای اروپایی را، که هنگام مواجهه با بن‌بست، در تقسیم قدرت به توافق می‌رسند، که در ایران نیز این چنین به توافق برسند: مثلا دوسال اول را آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور باشد، دو سال دوم را آقای موسوی!!
یا اینکه آقای موسوی دولت احمدی نژاد را به‌رسمیت بشناسد؛ در مقابل چند وزیر در کابینه دکتر احمدی نژاد داشته باشد.
من واقعا نمی‌دانم آیا ما مردم عادی از عقل و شعور و درایت بیش‌تری برخورداریم یا این آقایان، که دکتر و پروفسور و استاد دانشگاه هستند فرسنگ‌ها از واقعیت‌های وطن بدور‌اند؟
بگذریم از این مطلب، که مقایسه جامعه آخوند‌زده و دولت واپس‌گرای جمهوری اسلامی، با دول مترقی و پیش‌رفته و آزاد و دموکرات غرب، قیاس مع‌الفارق است؛ ولی آیا فکر می‌کنند آقای خامنه‌ای، آن‌گاه که در بحبوحه انتخابات از ته مانده آبرو مایه می‌گذارد، دین و مذهب را در گرو فریب و تقلب قرار می‌دهد، احمدی نژاد را، بر خلاف نظر میلیون‌ها رأی دهنده، در پست‌اش ابقا می‌کند، آیا چنین شخصی راضی می‌شود کسی مثل آقای میرحسین موسوی بیاید و قدرت را با وی تقسیم کند؟ آیا اگر آقای خامنه‌ای، به‌فرض محال، با تقسیم قدرت موافقت بکند، آیا ضمانتی وجود دارد که تا دوسال دیگر، که نوبت به موسوی می‌رسد، وی را سر به نیست نکنند و به همان‌جایی نفرستند که فروهرها را فرستادند؟ آیا حسین شریعتمداری، سپاه، بسیج، که متخصص پرونده‌سازی هستند، با پرونده سازی و خراب کردن سوابق ایشان و محکومیت به حبس، اعتماد و مشروعیت رئیس‌جمهورشدن را از وی سلب نخواهند کرد؟
میلیون‌ها مردمی که در رأی‌گیری شرکت کردند و آقای خامنه‌ای ناجوانمردانه آن را به‌حساب پشتیبانی از نظام منفور خویش منظور کرد، صرفا به این دلیل هفته‌ها در خیابان‌ها تجمع کرده بودند، در ستاد‌های انتخاباتی رقیب فعالیت کرده بودند، بی‌خوابی کشیده بودند، وقت صرف کرده بودند، چون «تغییر« می‌خواستند، چون خلع احمدی نژاد را می‌خواستند. اگر قصد و منظورشان انتخاب مجدد وی بود که لزومی به شرکت در انتخابات نداشتند.
وقتی رهبر می‌گوید شرکت انبوه مردم در انتخابات برای انتخاب مجدد احمدی نژاد بوده است آیا این یک اهانت، آیا این یک توهین به شعور ملت ایران نیست؟
آقای خامنه‌ای، این است درد مردم.
بس کنید از این‌که ملت شریف و وطن پرست ایران را مزدور آمریکا و نوکر اسراییل و یا اراذل و اوباش بنامید!
آقای خامنه‌ای، نکنید این‌طور که همین مردم، همین امت، همین ملت، مزار و آرام‌گاه تو را پس از مرگت با خاک یکسان کنند!
نام ننگ که تا ابد برای خود خریدی. آیا محمود احمدی نژاد ارزش آن را داشت که تو از ته‌مانده احترامی که داشتی به حضیض ذلت سرنگون شوی؟
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به دنباله بفرستید: Donbaleh

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com