گفت: آقای رفسنجانی از پایهگذاران جمهوری آخوندی همراه با ملت ستمدیده مینالد که:« هیچ وجدان بیداری از این وضع راضی نیست». منظورش کدام وضع است و مگر کدام وجدان بهخواب رفته است، که او از عدم بیداریاش مینالد؟ گفتم: آقای منتظری میگوید: آن زمان که ما تز " ولایت فقیه" را عنوان و در قانون اساسی پایهریزی کردیم منظورمان این نبود که این ولایت را مطلقهاش بکنند و مثل بختک بهجان مردم بیافتند. شورای نگهبان را هم ما برای این برقرار نکردیم که بیایند و استصوابیاش بکنند و یکی مثل جنتی کریهالمنظر، عُقدههای شخصیاش را در آن پایه و اساس قرار دهد! (نقل بهمضمون). من میگویم وقتی فردی مثل آیتالله منتظری، که خود آخوند است و پس از سالها تلمذ و تجربه هنوز فلز آخوند را نشناخته، این چنین از دست طایفه خویش بهفریاد است، پس چه توقعی میتوان از ملت بیچاره داشت، که بر حسب عقاید مذهبیاش، دربست به آخوند اعتماد کرد؟ رفسنجانیی رهبرساز نیز، که خامنهای را پس از مرگ خمینی از بُقچهاش بیرون آورد، فکر نمیکرد رهبر دستساختهاش روزی بهجای قاتق نان، قاتل جاناش شود.
رفسنجانی از وجدان بهخواب رفته رهبر مینالد. ولی او، خامنهای، در خواب اصحاب کهف فرو رفته است. او کسی نیست که با صدای رفسنجانی بیدار شود و به چک سفیدی که در نماز جمعهاش به آدمکشاناش داد، بیاندیشد و ناراحتی وجدان دامنگیرش شود، او صدای اعتراض ملیونها مردم عاصی در خیابانها را هم نشنید. * گفت: نظرت در باره نوشته حسین شریعتمداری و تهدید هایش نسبت به موسوی و کروبی و خاتمی چیست؟ گفتم: در اوایل انقلاب، خمینی، با توجه به نفرتی که از شاه و حکومت سلطنتی داشت، تر و خشک را باهم سوزاند. وقتی از او ایراد گرفتند که این آدمکشیهای بیرویه و بی محاکمه نه با قوانین اسلام انطباق دارد نه با قواعد غیر اسلامی. او در پاسخ گفت: لاکن اینها محکمه لازم ندارند اینها فقط هویتشان معلوم شود کفایت میکند. حسین شریعتمداری و سید علی خامنهای مصداق بارز همین گفته خمینی هستند، که در روز سرنگونی، دیگر دادگاه و محکمهای لازم ندارند. گناه اینها در قتل و آدمکشی، بهقول خمینی، اظهر منالشمس است. اگر دولتمردان حکومت سابق بهزعم ایشان مفسد فیالارض بودند اینها مفسد فیالارض و فیالهوا هستند! محکمه و دادگاه فقط پول و وقت ملت را هدر میدهد. * گفت: غرب بر سر دو راهی قرار گرفته است. از یک طرف ریا و تقلب و آدمکشیهای اسلامی را بر نمیتابد و بهحکم وظیفه دولت ملتستیز را محکوم میکند، از طرف دیگر ریششان در مسأله هستهای گیر است. فکر میکنی سر انجام چه تصمیمی اتخاذ بکنند؟ آیا اگر تن بهمذاکره بدهند، مشروعیت نظام نامشروع را نپذیرفتهاند؟ گفتم: غربیها میگویند کلید مذاکرات هستای رزیم در جیب جلیقه ( گوروی اعظم [+]) خامنهایست و معتقدند تا ولایت مطلقه وجود دارد و بهجای 70 میلیون فکر میکند و تصمیم میگیرد، چه تفاوتی بین موسوی و احمدی نژاد هست؟ این یکیش! دوم اینکه آخوند های ملعون دنبال چنین فرصت و بهانهای هستند که غرب به هر دلیل خود را از مذاکره کنار بکشد یا بهتأخیر بیاندازد، تا آنها آسودهخاطر برنامه هستهای و احتمالا تولید بمب اتم را پیش ببرند. سوم اینکه غرب بهاین مسأله واقف است، اگر اسراییل، که خیلی بهتر از غربیهای سادهاندیش آخوند های دغل و حقهباز را میشناسد، از تأخیر در مذاکره یا قطع مذاکره، احساس خطر بکند، تردیدی بهخود راه نمیدهد که تا فیها خالدون آخوندها را بمباران بکند. در این صورت بعید نیست تعادل خاور میانه بههم بخورد، هر چند من معتقدم غرب بُزدل بیهوده میترسد.
کشورهای عربی فند تو دلشان آب خواهد شد. حزبالله لبنان و حماس، هرچند ماتمزده میشوند و لی هیچ غلطی نمیتوانند بکنند و من مطمئنم که در فاتحه جمهوری اسلامی حتا یک روز هم عزای عمومی اعلام نخواهند کرد، آنطور که برای صدام شهید سه روز عزا اعلام کرده بودند.
مردم ایران هم میگویند اگر قرار شد زیربنای مملکت ما را ویران بکنند، که امیدواریم نکنند، دستِکم چند بمبهم تو این شلوغی روی سر آخوند های بیوطن بریزند، تا ما بتوانیم در نبود آنها مملکتمان را از نو بسازیم! مردم میگویند ما از راه شرکت در انتخابات و از راههای مسالمتآمیز، سعی خودمان را برای یک (چینج) برای یک تغییر بهعمل آوردیم ولی این حکومت توتالیتر جز زبان زور زبان دیگری سرش نمیشود. خود ما که نتوانستیم، یعنی نگذاشتند. پس آب که از سر گذشت چه یکوجب چه یکمتر. * گفت: یک سؤال دیگر ... گفتم نه دیگه، حوصلهام سر رفت ...